خواب ...

 

 

شبی در خواب دیدم مرا می‌خوانند، راهی شدم، به دری رسیدم، به آرامی در خانه را کوبیدم.

ندا آمد: درون آی.

گفتم: به چه روی؟

گفت: برای آنچه نمی‌دانی.

هراسان پرسیدم: برای چو منی هم زمانی هست؟

پاسخ رسید: تا ابدیت

 



نظرات شما عزیزان:

رعنا
ساعت22:44---17 آبان 1391
سلام صفورا جانم خوبی عزیزم .خوشحال ید.شدم که پیامت رو دیدم ولی نتونستم وب تو رو لینک کنم خطا میده.شما خاطره ی بهترین روزای زندگیم هست

**فریاد بی صدا**
ساعت14:13---14 آبان 1391
خیلی جال بود.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : شنبه 14 آبان 1391برچسب:, | 10:28 | نويسنده : solaleh20 |